مصفای محمدی را می چیند و عالم را از عطر وجود زینتِ
عبادت کنندگان، علی بن حسین(ع) بی بهره می سازد
و در حسرت جدایی می گذارد.
از دیدگانِ عاشقان، که چون پروانه، گرداگرد شمعِ وجود زین العابدین
می گردند و پر و بال خویش را در آتش فراق او می سوزانند
و بریدن او از خاک و پیوندش با افلاک را به تماشا نشسته اند،
سیلابِ اشک، جاری می گرداند.
یادگار کربلا و رازدار عاشورا، که اسوه ی عبادت در الگوی صبر
و مجاهدت بود؛ چهارمین امام عارفان و مقتدای سالکان،
و در برابر غفلت شامیان، پرچم حسین(ع) را افراشته نگاه داشت؛
اینک در بسترِ مرگ و در آستانه ی حضور در محضر معبود خویش،
بی قرار وصل است. مدینه، حال و هوای دیگری دارد و بقیع در انتظارِ
در آغوش کشیدنِ سومین فرزند فاطمه در التهاب است.
مدینه چگونه چنین گوهر گران بهایی را که قدسیان بر او سلام و
صلوات می فرستند، در حضور مادرش، در خویش پنهان سازد؟
پیشوای چهارم شیعیان آن که شمشیرِ دعایش، سپر بلا گردانِ مسلمین
بود و سوز راز و نیازش در عصر اوج اختناق اموی، ظلمت زدای
شرک و نفاق و بدعت از زندگی آنان و رهنمای سعادت
و روشنی عاشقانِ آل محمّد بود؛
از این قفس خاکی، رهایی یافت و به آرزوی دیرینه اش رسید و
در جوار رحمت حق آرمید و به خاندان پاک خویش پیوست.
امشب دیگر، آهنگِ مناجات سجاد، سکوتِ شب را نمی شکند
و مدینه هرگز صدای نیایش های عرفانی او را نمی شنود.
پسر فاطمه را برای همیشه خاموش کردند
تا نوای حق، گوش پلیدشان را نیازارد.
و در عظمتِ فاجعه ی کربلا سوخت و دمی دست از رسواسازی
حکومتِ کفرآمیز و جنایات ننگین یزید بر نداشت تا پرده